در 21 سپتامبر 2018 مجله ی وال استریت مقاله ای با عنوان «صندوق کاهش دستمزد عقب افتاده بازار» منتشر کرد. این مقالات توضیح میدهند که چگونه پیتر کراوس، مدیر عامل سابق یک شرکت تحقیقاتی سرمایهگذاری موفق و مدیریت پول، AllianceBernstein، برای تأسیس یک شرکت جدید به نام Aperture Investors ترک میکند. این روزنامه گزارش داد که دیافراگم مبتنی بر مفهومی است که آقای کراوس در ماههای پایانی خود در AllianceBernstein از آن دفاع میکرد: مدیران پول باید تنها زمانی که بازار را شکست دهند، کارمزدهای بالاتری نسبت به صندوقهای قابل معامله در بورس دریافت کنند.
این ایده در اصل عالی به نظر می رسد، اما دو مانع وجود دارد که عملاً اجرای آن را غیرممکن می کند.
این ایده در اصل عالی به نظر می رسد، اما دو مانع وجود دارد که عملاً اجرای آن را غیرممکن می کند.
اولین مانع این است که معنای بازار بودن را تعریف کنیم. محققان مالی نزدیک به یک قرن است که تشخیص داده اند که ریسک و بازده مرتبط هستند. سرمایهگذار دارای پرتفوی پرریسکتر، که به درستی تعریف شده باشد، میتواند انتظار داشته باشد که بازار را شکست دهد، اما این واقعاً عملکرد بهتری نیست، بلکه فقط ریسکپذیری اضافی است.
بنابراین، شکست بازار باید بر اساس ریسک تعدیل شده تعریف شود. گفتنش راحت تر از انجام دادن در پنجاه سال گذشته، محققان مالی درباره چگونگی اندازه گیری صحیح ریسک بحث کرده اند. یک راه حل این است که به سادگی مشکل را نادیده بگیرید و عملکرد سرمایه گذاری را با شاخص های بازار بدون تعدیل ریسک مقایسه کنید. اما این انگیزههایی را ایجاد میکند تا ریسکهای بیشتری را بپذیرند و تنوع نادرست را ایجاد کنند – مشوقهایی که اکثر صاحبان داراییها میخواهند یک مدیر پول داشته باشد.
بنابراین، شکست بازار باید بر اساس ریسک تعدیل شده تعریف شود. گفتنش راحت تر از انجام دادن در پنجاه سال گذشته، محققان مالی درباره چگونگی اندازه گیری صحیح ریسک بحث کرده اند. یک راه حل این است که به سادگی مشکل را نادیده بگیرید و عملکرد سرمایه گذاری را با شاخص های بازار بدون تعدیل ریسک مقایسه کنید. اما این انگیزههایی را ایجاد میکند تا ریسکهای بیشتری را بپذیرند و تنوع نادرست را ایجاد کنند – مشوقهایی که اکثر صاحبان داراییها میخواهند یک مدیر پول داشته باشد.
اما یک مشکل بزرگتر از تعدیل ریسک وجود دارد. بی ثباتی قیمت سهام نشان می دهد که تقریباً تمام عملکرد کوتاه مدت به جای مهارت منعکس کننده شانس است. یوجین فاما، برنده جایزه نوبل، وقتی از او پرسیده شد که یک، سه یا حتی پنج سال بازدهی گذشته در مورد مهارت های یک مدیر یا عملکرد آینده یک سرمایه گذاری چه چیزی می تواند بیاموزد، پاسخ داد:پاسخ کوتاه: معمولاً تقریباً هیچ.“ وی در ادامه گفت:این امر به ویژه برای مدیران فعال صادق است، زیرا مدیریت فعال تقریباً طبق تعریف به معنای تنوع کم و نوسان زیاد بازده غیرمنتظره (نویز) است.“ علیرغم این واقعیت، وقتی معیارهای عملکرد در مطبوعات مالی و جاهای دیگر گزارش میشوند، همواره افقهای پنج ساله یا کمتر و معمولاً سه سال یا کمتر را شامل میشوند. پرداخت برای عملکرد در این افق های زمانی واقعاً هزینه ای برای عملکرد نیست. این پرداخت اضطراری است.