طبق معمول، کار با یک مثال را مفید می دانم. مثال مورد استفاده در اینجا اپل است زیرا ارزش گذاری آن یک شرکت نسبتا آسان است. در 21 سپتامبر 2918، پروفسور Aswath Damodaran یک ارزیابی اپل را در وب سایت خود منتشر کرد که شامل یک مدل کامل DCF است (در اینجا موجود است). فرض اصلی او این بود که اپل یک شرکت بالغ است، بنابراین درآمد آن با همان نرخ اسمی کل اقتصاد رشد خواهد کرد. بر این اساس، او نرخ رشد درآمد اپل را 3.00 درصد برآورد کرد. پروفسور داموداران با اعمال این فرض به ارزش بنیادی اپل 201.50 دلار به ازای هر سهم رسید. بر این اساس، او سهام اپل خود را به قیمت فعلی 220.00 دلار فروخت.
در ارزیابی بنیادی اپل که توسط Cornell Capital تهیه شده بود، ما به طور کلی با چشم انداز پروفسور داموداران برای شرکت و بیشتر جزئیات ارزش گذاری وی به استثنای یک استثنا موافق بودیم. ما فرض کردیم که نرخ رشد اسمی بلندمدت اقتصاد ایالات متحده 5.0٪ (حدود 2.48٪ رشد واقعی و 2.48٪ تورم) باشد، نه 3.00٪. اگر به صفحه گسترده پروفسور داموداران بروید و 5.00% را با 3.00% جایگزین کنید (و هیچ چیز دیگری را تغییر ندهید، ارزش تخمینی هر سهم از 201.50 دلار به 279.00 دلار می رسد. یعنی پروفسور داموداران باید خرید می کرد نه فروش!
نکته در اینجا بحث این نیست که 3.00٪، 5.00٪ یا برخی از اعداد دیگر نرخ رشد مناسبی است، بلکه تاکید بر این است که حتی برای یک شرکت بزرگ بالغ با دارایی های نقدی عظیم، تغییر نسبتا کمی در یک فرض کلیدی می تواند تأثیر زیادی داشته باشد. بر روی ارزش تخمینی این همان چیزی است که سرمایه گذاری بنیادی را طاقت فرسا می کند. به همین دلیل است که در Cornell Capital، ما موقعیتهای سفتهبازی در اوراق بهادار جداگانه نمیگیریم، مگر اینکه شواهدی مبنی بر قیمتگذاری نادرست وجود داشته باشد.
به نظر ما اپل نمونه نیست.
به نظر ما اپل نمونه نیست.
در نهایت، اگر فکر می کنید ارزش گذاری اپل ترسناک است، پسر عموی تریلیون دلاری آن، آمازون چطور؟ در مورد آمازون، بیشتر ارزش از پیشبینیهای رشد آتی ناشی میشود که بسیار بالاتر از پیشبینیهای اقتصاد ایالات متحده است. این فرضیات رشد را کاهش دهید و ارزش به طور چشمگیری کاهش می یابد.