در Cornell Capital Group، استراتژی های سرمایه گذاری را به سه گروه کلی تقسیم می کنیم. گروه اول آسان است – عملکرد بازار را به عنوان یک فرضیه کاری در نظر بگیرید و صندوق های دارای شاخص بسیار متنوع را خریداری کنید. توجه داشته باشید که پذیرش کارایی بازار به عنوان یک فرضیه کاری با نتیجه گیری از کارآمد بودن بازار یکسان نیست. این بدان معنی است که به عنوان یک سرمایه گذار، معتقدید که فاقد مهارت ها یا منابع لازم برای بهره برداری از ناکارآمدی هایی هستید که ممکن است با هزینه ای که تلاش را ارزشمند می کند، وجود داشته باشد. بنابراین منطقی است که طوری عمل کنیم که انگار بازار کارآمد است. بیل شارپ که بسیار متنوع است، میگوید که سرمایهگذاری ایدهآل انتخاب، یک صندوق بازار جهانی است. اگر تمرکز شما بیشتر داخلی باشد، انتخاب یک صندوق شاخص بازار ایالات متحده است، مانند صندوق پیشنهادی Vanguard (https://investor.vanguard.com/mutual-funds/profile/VTSAX).
گروه دوم استراتژی های سرمایه گذاری شامل در نظر گرفتن ناهنجاری های عوامل و حق بیمه عوامل است. بهترین راه برای توضیح این رویکرد با یک مثال است – اثر شرکت کوچک.
با قدمت کار رولف بانز در سال 1981، محققان شواهدی پیدا کردهاند که نشان میدهد شرکتهای کوچک (که با ارزش بازار اندازهگیری میشوند) بازدهی با ریسک بالاتری نسبت به پیشبینیشده توسط مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای (CAPM) ارائه میکنند. علاوه بر اندازه، دو عامل کلاسیک دیگر که با حق بیمه قابل توجهی مرتبط هستند، هستند ارزش (سهام با نسبت دفتری به بازار بالا) و تکانه (موجودی که در دوازده ماه گذشته افزایش یافته است). این یافته ها بحثی را به راه انداخت که تا به امروز حل نشده است، در مورد اینکه آیا حق بیمه ها یک “ناهار رایگان” غیرعادی هستند یا اینکه آیا آنها حق بیمه های ریسکی هستند که CAPM آنها را دریافت نکرده است. صرف نظر از نحوه تفسیر حق بیمه ها، هدف استراتژی دوم جمع آوری آنها با اضافه وزن دادن به سهام مربوط به عامل (مانند سهام ارزشی) است. تلاش برای کشف عوامل جدید و حق بیمه مرتبط با آنها منجر به انفجار تحقیقات شده است. هاروی، لوی و زو گزارش می دهند که تا سال 2016، مقالات علمی منتشر شده 316 عامل آماری معنی دار را پیدا کرده اند![1]
با قدمت کار رولف بانز در سال 1981، محققان شواهدی پیدا کردهاند که نشان میدهد شرکتهای کوچک (که با ارزش بازار اندازهگیری میشوند) بازدهی با ریسک بالاتری نسبت به پیشبینیشده توسط مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای (CAPM) ارائه میکنند. علاوه بر اندازه، دو عامل کلاسیک دیگر که با حق بیمه قابل توجهی مرتبط هستند، هستند ارزش (سهام با نسبت دفتری به بازار بالا) و تکانه (موجودی که در دوازده ماه گذشته افزایش یافته است). این یافته ها بحثی را به راه انداخت که تا به امروز حل نشده است، در مورد اینکه آیا حق بیمه ها یک “ناهار رایگان” غیرعادی هستند یا اینکه آیا آنها حق بیمه های ریسکی هستند که CAPM آنها را دریافت نکرده است. صرف نظر از نحوه تفسیر حق بیمه ها، هدف استراتژی دوم جمع آوری آنها با اضافه وزن دادن به سهام مربوط به عامل (مانند سهام ارزشی) است. تلاش برای کشف عوامل جدید و حق بیمه مرتبط با آنها منجر به انفجار تحقیقات شده است. هاروی، لوی و زو گزارش می دهند که تا سال 2016، مقالات علمی منتشر شده 316 عامل آماری معنی دار را پیدا کرده اند![1]
در Cornell Capital، ما به دو دلیل به تلاشهای جمعآوری حق بیمه فاکتورها شک داریم: دادهکاوی و غیر ثابت بودن. مشکل داده کاوی از این واقعیت ناشی می شود که تنها یک تاریخچه بازار سهام وجود دارد.
اگر این داستان به اندازه کافی مورد مطالعه قرار گیرد، محققان مطمئناً «الگوهایی در بازده» را خواهند یافت که الگوهای واقعی نیستند، اما ویژگیهای تصادفی هستند – این همان داده کاوی است. علاوه بر این، محققان همچنین می توانند الگوهایی را پیدا کنند که در گذشته وجود داشته اند اما امروزه دیگر قابل استفاده نیستند – این غیر ایستایی است.
در هر صورت، سرمایهگذارانی که سعی میکنند از حق بیمههای عوامل موجود در سوابق تاریخی استفاده کنند، در آینده ناامید خواهند شد. در حالی که ما به حق بیمه های فاکتور، به ویژه موارد کلاسیک مانند ارزش و شتاب توجه می کنیم، آنها در قلب استراتژی سرمایه گذاری Cornell Capital قرار ندارند.
اگر این داستان به اندازه کافی مورد مطالعه قرار گیرد، محققان مطمئناً «الگوهایی در بازده» را خواهند یافت که الگوهای واقعی نیستند، اما ویژگیهای تصادفی هستند – این همان داده کاوی است. علاوه بر این، محققان همچنین می توانند الگوهایی را پیدا کنند که در گذشته وجود داشته اند اما امروزه دیگر قابل استفاده نیستند – این غیر ایستایی است.
در هر صورت، سرمایهگذارانی که سعی میکنند از حق بیمههای عوامل موجود در سوابق تاریخی استفاده کنند، در آینده ناامید خواهند شد. در حالی که ما به حق بیمه های فاکتور، به ویژه موارد کلاسیک مانند ارزش و شتاب توجه می کنیم، آنها در قلب استراتژی سرمایه گذاری Cornell Capital قرار ندارند.
سطل سوم، انتخاب سهام خوب و قدیمی بر اساس تحلیل بنیادی ارزش گذاری جریان نقدی تنزیل شده است. این رویکرد به جستجوی سهامی خلاصه می شود که سرمایه گذار معتقد است ارزش بنیادی آنها به طور قابل توجهی بیشتر یا کمتر از قیمت بازار است و سپس موقعیت مناسبی برای بهره برداری از قیمت گذاری نادرست دارد. همانطور که در پست قبلی به آن اشاره شد، چنین رویکردی آسان نیست.
در یک بازار به شدت رقابتی، اکثر تحلیلهای ارزشیابی نشان میدهند که سهام مورد نظر قیمت مناسبی دارد.
در مواردی که قیمت گذاری نادرست یافت می شود، تقریباً همیشه به این دلیل است که سرمایه گذار و بازار در مورد پیش بینی جریان نقدی برای شرکت با هم اختلاف نظر دارند. اما این سوال را ایجاد می کند که آیا بازار یا سرمایه گذار اشتباه کرده است؟ و حتی اگر حق با سرمایه گذار باشد، تا زمانی که بازار به اشتباه راه های خود پی نبرد، از مزایای تحلیل بهره مند نخواهد شد.
در یک بازار به شدت رقابتی، اکثر تحلیلهای ارزشیابی نشان میدهند که سهام مورد نظر قیمت مناسبی دارد.
در مواردی که قیمت گذاری نادرست یافت می شود، تقریباً همیشه به این دلیل است که سرمایه گذار و بازار در مورد پیش بینی جریان نقدی برای شرکت با هم اختلاف نظر دارند. اما این سوال را ایجاد می کند که آیا بازار یا سرمایه گذار اشتباه کرده است؟ و حتی اگر حق با سرمایه گذار باشد، تا زمانی که بازار به اشتباه راه های خود پی نبرد، از مزایای تحلیل بهره مند نخواهد شد.
هر سرمایه گذار باید خودش انتخاب کند که از کدام ترکیب از سه استراتژی کلی استفاده کند. در Cornell Capital، ما از هر سه، با تاکید بر اول و سوم، کمی استفاده می کنیم.
به این معنا که ما یک صندوق شاخص بازار داریم تا به طور کلی در معرض سهام ایالات متحده قرار بگیریم. سپس موقعیتهای خاص، بلند یا کوتاه را اضافه میکنیم، و اغلب از گزینههایی استفاده میکنیم تا آنچه را که معتقدیم قیمتگذاری نادرست قابل توجهی برای اوراق بهادار خاص است، در نظر بگیریم. به عنوان مثال، همانطور که خوانندگان این وبلاگ میدانند، ما قبلاً معتقد بودیم که قیمت هر تسلا بالاتر از 300 دلار بیش از حد است. در نهایت، ما حق بیمه فاکتورها را هنگام انجام شرط بندی های خاص شرکت در نظر می گیریم.
به عنوان مثال، ما تمایل داریم سهام ارزشی را بر سهام رشد ترجیح دهیم. در نهایت، سطح عمومی قیمت سهام را نیز با شاخص هایی مانند نسبت CAPE پروفسور شیلر در نظر می گیریم، اما این موضوع برای روز دیگری است.
به این معنا که ما یک صندوق شاخص بازار داریم تا به طور کلی در معرض سهام ایالات متحده قرار بگیریم. سپس موقعیتهای خاص، بلند یا کوتاه را اضافه میکنیم، و اغلب از گزینههایی استفاده میکنیم تا آنچه را که معتقدیم قیمتگذاری نادرست قابل توجهی برای اوراق بهادار خاص است، در نظر بگیریم. به عنوان مثال، همانطور که خوانندگان این وبلاگ میدانند، ما قبلاً معتقد بودیم که قیمت هر تسلا بالاتر از 300 دلار بیش از حد است. در نهایت، ما حق بیمه فاکتورها را هنگام انجام شرط بندی های خاص شرکت در نظر می گیریم.
به عنوان مثال، ما تمایل داریم سهام ارزشی را بر سهام رشد ترجیح دهیم. در نهایت، سطح عمومی قیمت سهام را نیز با شاخص هایی مانند نسبت CAPE پروفسور شیلر در نظر می گیریم، اما این موضوع برای روز دیگری است.
[1]
هاروی، کمپبل، یان لیو، و هکینگ ژو، 2016، و مقطع بازده مورد انتظار، بررسی تحقیقات مالی29: 5-68.